قاسمی| شهرآرانیوز؛ مرگ و زندگی مثل دو مار زخمی لابهلای سطرهای «زیر تیغ ستاره جبار» در هم پیچ میخورند و پیش میروند و در جایی روی بخشی از زندگی چنبره میزنند که زنده بودن هیچ برتری نسبت به مرگ ندارند.
کتاب «زیر تیغ ستاره جبار»، خودزندگینامهنوشت است که تجربه زیسته هِدا مارگولیوس کووالی را در دوران سیاسی خاص بیان میکند؛ زنی اهل پراگ که سالیان دراز با پاهای لرزان روی خطی میان مرگ و زندگی قدم برمیدارد.
زندگی ترسناک هدا از همان روز در سال ۱۹۴۱ بعد از اشغال کشور چک بهدست نازیها آغاز میشود. آن روز که با دستی پنجهشده از ترس و نگرانی چمدان را برمیدارد و همراه پدر و مادر سالخوردهاش بهدنبال سرنوشتی نامعلوم بهسمت ایستگاه راهآهن میرود؛ جایی که یهودیان سرگردان و نگران که احتمالا از همان لحظه خود را در اردوگاههای کار اجباری تصور میکردند، همچون اجسادی متحرک بهسختی از کنار هم عبور میکنند.
زندگی در پراگ پس از فرار از اردوگاه، کشندهتر از مرگ است. هدا یکی از میلیونها نفری است که با هر دشواری و مشقتی زنده میماند، اما شکیباییاش برای سرنگونی رژیم انسانستیز هیتلر زیر سایه نظام کمونیستی به ناامیدی محض بدل میشود.
هدا و هموطنانش بعد از گذار از دوران نازیها به عصری جدید پا میگذارند. عصری که چکسلواکی زیر سایه کمونیست و تحت نظارت و دخالت مستقیم اتحاد جماهیر شوروری و استالین قرار گرفته است. دورانی که بیاعتمادی آدمها به یکدیگر یکی از مهمترین مشخصههای آن است.
در اوایل همین دوران، زمانی که هنوز شوروی چهره واقعیاش را به اهالی چکسلواکی نشان نداده بود، هدا ازدواج میکند. همسرش از قضا سرسختترین کسان بود که با شعارهای برابری همگانی به ایدهها و آرمانهای حزب سوسیالیستی علاقهمند شده بود و به آن جامعه آرمانی باور داشت. او همیشه مشغول کار بود، نطقهای پرشوری ایراد میکرد و کسی بود که اطرافیانش به دعوت او به حزب میآمدند.
کسی که در همین حزب دادگاهی و با اعراف اجباری اعدام شد تا رد و نشانهای دیگر از ترس و مرگ را در زندگی هدا باقی بگذارد. نشاندادن بازیهای سیاسی در حزب کمونیست بخشی از توانمندی نویسنده و آگاهی او از جزئیات را نمایان میکند. سیاست بازیهایی که مشتی از خروار سیاست نازیهاست.
«زیر تیغ ستاره جبار» مخاطبش را در مسیر روایی سادهای میاندازد. این مسیر در زندگینامهها کمی خطرناک است، زیرا این نوع آثار از جاذبههایی، چون تخیل و داستانپردازی محروماند. با وجود این، روایت ساده، اما جذاب این کتاب توانایی آن را دارد که مخاطب را تا پایان راه بکشاند. یک دلیلش اطلاعات دقیقی است که نویسنده بدون اصرار به تسلط تکنیکهای داستانی به مخاطب میدهد و قدرت تصویرسازی او را از مکانهای مختلف بالا میبرد و موفق میشود تصویری از پراگ آن زمان، کوچه و خیابانها، خانهها و حتی پل معروف آن شهر را در ذهن خواننده به یادگار بگذارد؛ تصویرهایی آلوده به غبار تنهایی و ناامیدی که حس همذاتپنداری مخاطب را با راوی دوچندان میکند.